خرداد: در روزگاری که باید دوربینها روایتگر زیبایی و فریادگر درد طبیعت باشند، برخی از بلاگرهای طبیعت به تهدیدی تازه برای میراث اکولوژیک ما بدل شدهاند. جنگلهای هیرکانی، این کهنزادبوم سبز، امروز بیش از تبر و بولدوزر، از قابهایی مینالد که با ژستهایی جعلی و خودشیفته، عمق فاجعه را پشت چند ثانیهی دیدهشدن دفن میکنند.
کافیست چند ثانیه کلیک و توجه نصیبشان شود؛ آن وقت هیچ مرزی برای بیحرمتی به طبیعت باقی نمیماند. شاخههای شکسته، خاکهای لگدمال، سکوتی که با فریادهای نمایشی دریده میشود و ردپاهایی که هیچگاه جبران نخواهند شد. آنان که خود را سفیران طبیعت مینامند، گاه همانهاییاند که با بیملاحظگی و عطش دیدهشدن، سهمی پررنگ در تخریبش دارند.
ما با پدیدهای طرفیم که شاید در ظاهر لطیف و عاشقانه باشد، اما در بطن خود ترکیبیست از مصرفگرایی رسانهای و بیتفاوتی اخلاقی. جنگلها برای این جماعت، نه زیستگاهاند و نه حافظ تنوع زیستی؛ بلکه صرفاً بکگراندی فریبندهاند برای لایکها و کامنتها.
نفرت، واکنشی سطحیست؛ آنچه این وضعیت میطلبد، آگاهیست و فشار اجتماعی برای پاسخگو کردن این چهرههای پرزرقوبرقِ بیپاسخگو. ما باید میان عاشقان واقعی طبیعت و سوداگران ویو و فالو مرز بکشیم، و نگذاریم جنگل، بهای دیدهشدن را بپردازد.